چرا رسانه‌هاي فارسي‌زبان خط تحريف تاريخ انقلاب اسلامي را در پيش گرفته‌اند؟

تاريخ براي هويت‌يابي و هويت‌سازي

تاريخ از دير باز محل رجوع بوده است. دولت‌ها، شخصيت‌ها و گروه‌هاي اجتماعي از تاريخ به مثابه منبع هويت استفاده مي‌كنند. در دورة معاصر با برجسته شدن تأملات پست‌مدرنيستي و بحث‌هاي روايت شناسانه وجه ديگري از تأملات پيرامون تاريخ به ظهور رسيد. اين مباحث پيرامون اين موضوع شكل گرفت كه تاريخ به مثابه رويدادي در گذشته ديگر در دست‌رس نيست بنابراين روايت از تاريخ و رويداد است كه مهم است. به عبارت ديگر آنچه مهم است نه رويداد و تاريخ بلكه روايت تاريخ و رويداد است. چنين رويكردي به تاريخ از يك طرف و ضرورت‌هاي هويتي و سياسي مبني بر بازنگري در روايت تاريخ براي دوري از تخاصم‌هاي بين‌المللي، دولت‌هاي اروپايي را واداشت كه بعد از جنگ جهاني دوم روايت تاريخ در كتب درسي و ديگر منابع آموزشي را تغيير دهند. اگر تا پيش از آن تاريخ نزد آن‌ها بر تمايز و تفاوت و تضاد تأكيد داشت از آن مقطع به بعد روايت جايگزين، همدلي و همسويي و اشتراكات دول اروپايي را اشاعه مي‌داد. البته اين به معناي ناديده گرفتن تاريخ نبود. بلكه حاكي از كار ويژة جديدي براي تاريخ و آن تاريخ تعليمي بود. در تاريخ تعلیمی آنچه ملاك تدريس تاريخ قرار گرفت نه واقعيت و حقيقت بلكه هويت و ضرورت بود. با وجود اين تاريخ تحقيقي كماكان پرقدرت و در شاخه‌هاي متعدد به پيشرفت خود ادامه داد. اوج اين اتفاق در آمريكا بود. وقتي كه تصميم گرفته شد تمايزها و تبعيض‌هاي نژادي كم‌رنگ شود بازنگري در تاريخ تعليمي صورت گرفت. ولي تاريخ تحقيقي جنبه‌هاي مختلف و عميقي از تبعيض‌ نژادي در تاريخ آمريكا را كاويد. حتي با وجود آنكه خيلي از اسناد تجارت‌خانه‌هاي خريد و فروش برده امحاء شده بود ولي تاريخ مسير خود را باز مي‌كرد. چنين رويكردي كم‌وبيش در ژاپن و تا حدودي در چين نيز در پيش گرفته شد. به عبارت ديگر در تاريخ تعليمي به هويت‌شناسي، هويت‌سازي براي سنين كودكي و نوجواني و عمومي تأكيد مي‌شد و در تاريخ تحقيقي آنچه مطمح‌نظر بود كاوش هر چه بيشتر و عميق‌تر واقعيت و ابعاد مختلف آن بود. در تاريخ تعليمي گاهي به تاريخ‌سازي هم دست‌زده مي‌شد اما در تاريخ تحقيقي اصل بر رسيدن به واقعيت است.

 

تاريخ براي شناخت و معرفت

در غالب كشورهاي اسلامي و خاصه ايران اما اوضاء هميشه فرق مي‌كند. در اينجا تاريخ بيش و پيش از آنكه انبار و انباني براي هويت‌سازي باشد، عرصه معرفت بخشي و شناخت است. تاريخ نقش مستقيمي در شكل‌گيري اعتقاد و بنيان‌هاي معرفتي افراد و جامعه دارد. به اين معنا كه تاريخ يكي از عناصر شكل‌دهندة اعتقادات است. تاريخ صرفاً درسي در مدرسه يا دانشگاه يا برنامه‌اي در رسانه نيست. اينجا تاريخ زيسته مي‌شود. لذا در ايران و حتي خيلي از كشورهاي اسلامي، تاريخ در كنار ايجاد هويت، به مفهوم ديگر و مهمتري به نام شناخت و معرفت سروكار دارد. چنين مهمي باعث شده نسبت به روايت تاريخ همواره حساسيت وجود داشته باشد. بخش زيادي از مباحث روزانه مردم پيرامون تاريخ است. آن‌ها روايت‌هاي تاريخي را خيلي راحت نمي‌پذيرند يا تصورات تاريخي خود را به راحتي كنار نمي‌گذارند. در كنار چنين مقاومت‌هايي خدشه‌هاي ايجاد شده در تصور تاريخي آ‌ن‌ها غالباً به تغيير پارادايم‌هاي معرفتي اشخاص منجر مي‌شود. چنين وضعيتي تاريخ و روايت از تاريخ را به جايگاه خاصی نزد مردم بدل كرده است كه هر روايتي قابل پذيرش نيست و اگر روايت تاريخ يا بخشي از آن رد و نقض شود بر معرفت و شناخت و اعتقاد آن‌ها نيز تأثيرگذار است.

 

جايگاه تاريخي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس

انقلاب اسلامي بر مبناي تفسيري از اسلام و تشيع به جمهوري اسلامي معنا بخشيد. عصر ظهور انقلاب و دوران دفاع مقدس به عنوان مهمترين عرصه‌هاي تبلور مفاهيم انساني و ديني نظير ايثار، ‌ رشادت،‌ مقاومت و تحقق مفهوم ملت در دوران انقلاب اسلامي حائز اهميت است. برخلاف بسيار از عرصه‌هاي تاريخ ايران نظير مشروطه كه در بدو ماجرا اهتمام كمي نسبت به ثبت و ضبط تاريخ و رويدادهاي آن صورت گرفت، از همان نخستين روزهاي جنگ عراق عليه ايران واحدهاي مشخصي شروع به نگارش و ثبت تاريخ جنگ كردند. اين روايت‌هاي مورد نظر قابل قبول است اما تا گردآوري همه ميراث جنگ راه بسيار است. با وجود اين بنيان‌هاي نظري و اصول اساسي دفاع مقدس ثبت و منتشر شده است. بخش زيادي از اين روايت‌هاي هنوز شفاهي است. جنگ به اين دليل كه غالب خانوا‌ده‌هاي ايراني را درگير كرده بود و همه به نوعي با آن مواجهه داشتند از جمله عرصه‌هايي است كه تقريبا همة مردم ايران از آن خاطره يا روايت تاريخي دارند. به عبارت ديگر تاريخ دفاع مقدس روايت‌ شده است.

 

 تكامل شناخت تاريخ

 از جمله خاصيت‌ها و وجوه ماهوي تاريخ، تكامل ابعاد مختلف آن است. به اين معنا كه هر چه از يك رويداد و تاريخ فاصله مي‌گيرم شناخت ما نسبت به آن رو به تكامل است و مدام معرفت افزايي صورت مي‌گيرد. اگرچه برخي موارد اين معرفت‌ها متفاوت و يا در تضاد با معرفت‌هاي پيشين است اما روند كلي شناختي تاريخي نسبت به رويداد رو به تكامل است.

 

خدشته و تخطئه تاريخ

در كنار اين روند يك خط موازي و به بيان دقيق‌تر يك خط معكوس در صدد است نسبت به همة هويت و معرفت و شناخت تاريخي دفاع مقدس و انقلاب اسلامي خدشه ايجاد كند. اين جريان كه بيشتر از سوي رسانه‌هاي فارسي‌زبان ايران‌ستيز در خارج از كشور راهبري مي‌شود در صدد بازخواني تاريخ نيست بلكه آنچه مورد اهتمام آن است‌، «خدشه»، «مچ‌گيري» و عمده‌ كردن مسائل خرد به هدف نتايح كلان و بزرگ دربارة انقلاب اسلامي و دفاع مقدس است. مستند «كودتاي خزنده» و قبل از آن مستند«جام زهر» و حتي گزارش‌هاي مبني بر ارتباط امام خميني(ره) با آمريكايي‌ها قبل از انقلاب، مستندهاي شبكه من‌وتو پيرامون تاريخ انقلاب اسلامي، همگي از يك خط سير تبعيت مي‌كنند و آن برجسته كردن مسائل خرد و استخراج نتايج كلان آن است. در روايت خرد هم انصاف رعايت نمي‌شود و صرفاً با زاويه‌اي خاص مسئله تحليل مي‌شود. مثلا در مستند اخير(كودتاي خزنده) كارگردان يك اختلاف نظر جدي در شيوة فرماندهي جنگ بين برخي از فرماندهان را برجسته كرده و بدون هيچ دليل روشني نتايجي كلان درباره جنگ اخذ مي‌كند. حتي فراتر رفته و دچار يك توهم توطئه هم مي‌شود و شهادت فرماندهان جنگ در معركة نبرد را نوعي تسويه‌حساب شخصي وانمود مي‌كند.

 

نتيجه

روايت تاريخ در رسانه‌هاي فارسي‌زبان ايران‌ستيز از مشكل اساسي رنج مي‌برند و آن تلاش براي حمله به تاريخ به هدف طرد و رد مقولة هويتي آن و در ادامه خدشه به جايگاه معرفتي و شناخت تاريخ است. آن‌ها مي‌خواهند در يك كلام بگويند جمهوري اسلامي دربارة گذشته و تاريخ خاصه تاريخ انقلاب اسلامي و تاريخ دفاع مقدس دروغ گفته و حقيقت آني است كه ما روايت مي‌كنيم. اگرچه به لطف جذابيت‌هاي بصري اين آثار، رسانه‌هاي مذكور در القاي ايدة خود به برخي موفق بوده است اما تاريخ به روايت بي‌بي‌سي فارسي و من وتو تاريخ نمي‌شود؛ چراكه نخست نه براي معرفت‌افزايي يا شناخت و يا هويت بلكه درست عكس آن براي خدشته به معرفت و هويت‌زدايي روايت شده است. در گام دوم مردم بر معرفت‌هاي خود معتقد اند، اگر روايت بخواهد معرفتي پيشين را خدشته دار كند حداقل بايد به قامت و در حد و اندازه معرفت پيشين باشد. روايت‌هاي فارسي‌زبانان ايران ستيز نه تنها معرفت را متزلزل نمي‌كند بلكه در خدشه به هويت نيز ناكام است. با تأكيد بيش از اندازه و غلو در سند و استدلال نمي‌تواند مخاطب را قانع كند.