روحانی باید آخوند باشد؛ تأملی در سیره ی تبلیغی سیدیعقوب حسینی
۱) «روحانیت» از جمله مهم ترین نیروهای اجتماعیِ جامعه ایران است. این نهاد درصدد تأثیراجتماعی جهت بهبود و گسترش فرهنگ دینی در جامعه است. تأثیرگذاری اجتماعی روحانیون رابطه ی مستقیمی با میزان ارتباط ایشان و مردم دارد. در واقع هرچه این ارتباط بیشتر و عمیقتر باشد، تأثیرگذاریِ روحانیون در جامعه نیز بیشتر است. اگر در ارتباط روحانیت و جامعه عوامل زیادی دخیل است اما بی شک مهم ترین عامل در این رابطه شخصِ «روحانی» یا همان «آخوند» است. به بیان دیگر «آخوند» حلقه ی وصل روحانیت و مردم است.
۲) در شرایط کنونی و در روزگار ما اگر متهم به بدبینی نشویم، در زمینه ی ارتباط عمومی «روحانیت» و «مردم» در شرایط خوبی نیستیم. در این مجال در صدد آسیب شناسی این بلیه نیستم اما آنچه عیان است مهمترین علتِ خلل در این ارتباط، نبود یا کمبود «آخوند» است. قطعا روحانی و طلبه داریم شاید تعداد آنها نیز کم نباشد اما «آخوند» کم داریم. فرق است بین «آخوند» و «روحانی». روحانی منفعل و متکی به آداب و رسوم اداری و صنفی است. آخوند اما در قید و بنده های مرسوم نمی گنجد. روحانی منتظر حکم تبلیغی می ماند که مثلا در ایام محرم و رمضان به کجای ایران برای تبلیغ برود اما آخوند خود کانون تبلیغی اش را انتخاب می کند و در آنجا حضور مداوم دارد.[i]
۳) در جغرافیای کهگیلویه و بویراحمد ارتباط روحانیت و مردم اهمیت بیشتری دارد. این مردم داری فرهنگ تهنشین شده ی دینی هستند اما ورود لجام گسیخته ی ابزار و فرهنگ جدید در عمل بخش زیادی از فرهنگ دینی این مردم را تحت تأثیر قرار داده است. ارتباط عمیق روحانیت و مردم در این استان می تواند در بازتولید فرهنگ دینی مردم و عمق بخشی به دینداری ایشان تأثیرگذار باشد. اکنون اما راه درازی در پیش است.
۴) روحانیت برای تعمیق بخشی به فرهنگی دینی مردم مجبور به همراهی و همدلی با مردم است. به این معنا که باید به سراغ مردم رفت و به شیوه های مختلف دین را به ایشان عرضه کرد. اگرچه در شرایط کنونی به دلیل کاهلیِ نهادهای فرهنگی و برخی سمپاشی های فرهنگی خارجی ارتباط مردم و روحانیت کم شده است. اما برای تجدید رابطه و تعمیق آن نباید منتظر مردم ماند بلکه باید سراغ ایشان رفت. روحانیت باید به سراغ مردم برود در کوچه و بازار و خیابان و شهر و روستا و کوه و دشت. توجه بیش از حد به ادارات و محدود کرده دامنه ی روحانیت به پیش نمازی ادارات سمِ مهلکی برای جریان ارتباط روحانیت و مردم است. از طرف دیگر ترافیک و اسکانِ روحانیون و طلبه های سطح سه و چهار استان در حوزه ی علمیه قم جریانی است که می توان از آن به یک بحران یاد کرد. در حالی که اکثر روستاهای استان بلکه کشور از کمبود روحانی و مبلغ دین رنج می برند، خواندن درس خارج در قم چه توجیهی دارد؟ چرا دوستان ما در حوزه نمی خواهند قبول کنند که تبلیغ ایام محرم و ماه مبارک رمضان اگر چه مسکن خوبی برای دردفرهنگیِ کنونی ست اما علاج کار نیست؟
۵) در این میان شاید توجه به سیره ی یکی از نخبگان حوزوی استان رهگشای بحران کنونی باشد. حجت الاسلام والمسلمین سید یعقوب حسینی کسی بود که به خوبی متوجه بحران فرهنگی-دینی ما شد و توجه اصلی خود را به روستاها و عشایر معطوف داشت. وی بیش از ۴۰ سال پرچم دار تبلیغ در روستاها و عشایر استان شد. سیدیعقوب به گواهی معاظمی چون آیت الله ملک حسینی و آیت الله حسینی(امام جمعه) یک از ممتازترین روحانیون استان بود و با آنکه می توانست در قم یا شیراز جلسات درس و بحث برپاکند اما در کهگیلویه و بویراحمد ماند و به امر تبلیغ در بویراحمد و باشت باوی پرداخت. سیدیعقوب همچنین می توانست با همسویی با مراکز قدرت و ثروت و نیروهایی که ساله ا بر گرده ی مردم مستضعف سوار بودند، ردای سیاست بر تن کند و به جای منبر بر کرسی مجلس تکیه بزند و به جای ارشاد و وعظ، نطق پیش از دستور ایراد کند. اما وقتی در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در بویراجمد و دنا توسط وابستگان به کانونهای قدرت و ثروت کاذب ربوده و شکنجه شد، هیچگاه از شرایط به وجود آمده ابزاری برای مطامع شخصی نساخت. وی حتی ضاربان خود را نیز معرفی نکرد. گویی سید یعقوب در آنجا هم سودای ارشاد آنان را داشت. سید یعقوب همچون سلف صالح اش سیدشریف حسینی متوجه عشایر و دهات شد و با حضور مداوم و همیشگی در روستاها، خاصه روستاهای منطقه ی جلیل از چالموره و مله برفی تا سیوکی و باغچه و اسلام آباد، سعی کرد آخوند به معنای دقیق کلمه باشد و کار آخوندی کند. سید ارشاد و هدایت مردم و اصلاح دین ایشان را وظیفه ی خود تعریف کرده بود. سیدیعقوب در راستای اهداف والای خود هزینه های بسیاری متحمل شد. دغدغه های وی تک بعدی نبود و به همه ی عرصه های اجتماعی اعم از فرهنگ و سیاست و اجتماع نظر داشت. تلاش های وی در عرصه ی تبلیغ هم سو با روشنگری های سیاسی-اجتماعی بود. به بیان دیگر وی به عرصه ی اجتماعی همه جانبه می نگریست. مسجدسازی در روستاها در نظر ایشان اهمیت خاصی داشت. سید یعقوب الگویِ خوب و قابل دسترسی برای طلبه های استان است امید است اکنون که اطلاعیه ی فوت ایشان بر درب حوزه ی علمیهی استان نصب است راه ایشان نیز مورد توجه طلبه ها، روحانیون و آخوندها قرار گیرد.[ii]
[i] تفاوت های زیادی بین دو مفهوم آخوند و روحانی میتوان متصور بود اما این مجال بیش از این اجازه توضیح به نویسنده نمیدهد.
[ii] در فرصتهای بعدی ابعاد مختلف و گوناگون سیرهی تبلیغی مرحوم سیدیعقوب حسینی را ایضاح خواهم نمود.
این مطلب در K-B.IR و denanews.ir