کافه دکه ها در تقابل با کافی‌ شاپ ها

خلاصه: در بویراحمد بعد از ممنوع شدن «کافه قلیان» ها، «کافی شاپ» ها به مثابه یکی از پاتوق های جوانان مهم شد. با رشدِ نه چندان سریعِ «کافی شاپ» ها، اکنون با پدیده ی جدید و نوظهوری تحت عنوان «کافه دکه» ها مواجه هستیم. این یادداشت با نگاه به «کافی شاپ» و «کافه دکه» به عنوان دو پدیده ی اجتماعی در شهر یاسوج، این دو پاتوق را به مثابه رویارویی دو هویت و فرهنگ اجتماعی معنا می کند. شاید این دو با هم در تضاد و تقابل نباشند که هستند، اما حداقل با هم متفاوت اند.

1) در ابتدای یادداشت قبل به مفاهیم «هویت»، «دیگری» و «تضاد هویتی» اشاره کردم. هویت ها همچنین در صدد یارگیری اجتماعی اند به همان میزان نیز دیگری ساز و ایجاد کننده ی تفاوت و تضاد اند.[1] در زندگی شهری «پاتوق»[2] ها نقش مهمی در تولید، بازتولید و نشر هویت اجتماعی دارند. چرا که «حضور» و «کالبد» اجتماعی را نمایان می سازد و حیات اجتماعی-فرهنگی ما باید خود را عمدتاً از خلال «حضور» متبلور کند.[3] معمولاً این چنین است که طبقات اجتماعی مختلف، «پاتوق» های خاص خود را دارند و هر طبقه با هویت اجتماعی اش، پاتوق مختص به خود را تولید و تکثیر می کند. در بویراحمد اما این الگو گاهی شکننده می شود. بر همین اساس است که پاتوق های مختلف پذیرای  افراد طبقات مختلف اجتماعی هستند.

2) از جمله پاتوق های روزگار ما «کافه» ها هستند. کافه ها در نظرگاه اول خود را محصول مدرنیته و از جمله مکان ها و فضاهای فرهنگی-اغذیه ای مدرن  معرفی می کنند. «کافه» عنوان کلی ای است برای همه ی قهوه خانه ها، کافی شاپ ها، چای خانه ها، قلیان خانه ها و دیگر پاتوق هایی از این دست. در جامعه ی ایران «قهوه خانه» به عنوان مهم ترین کافه و «پاتوق» شناخته شده است. در استان ما اگر چه مانند شهرهایی نظیر تهران و شیراز، کافه ها، پاتوق های تعیین کننده ای نیستند اما با رشد نسبی آن ها در سال های اخیر، می توان به این نتیجه رسید که در آینده ی استان و شهرستان بویراحمد، کافه ها اهمیت بیشتر نسبت به اکنون پیدا کنند. به طور نسبی پاتوق های مختلف هر کدام هویت و فرهنگ خاصی را تولید و نشر می دهند. فرهنگ ها می توانند شهر ها را خلق و سیمای شهر را دگرگون کنند.[4] بنابراین پرداختن با آن ها، تبیین و تحلیل فرهنگ شان حایز اهمیت است.

3) بعد از ممنوع شدن «کافه قلیان» ها در بویراحمد، «کافی شاپ» ها به مثابه یکی از پاتوق های جوانان مهم شد. با رشدِ نه چندان سریعِ «کافی شاپ» ها، اکنون با پدیده ی جدید و نوظهوری تحت عنوان «کافه دکه» ها مواجه هستیم. این یادداشت با نگاه به «کافی شاپ» و «کافه دکه» به عنوان دو پدیده ی اجتماعی در شهر یاسوج، این دو پاتوق را به مثابه رویارویی دو هویت و فرهنگ اجتماعی معنا می کند. شاید این دو با هم در تضاد و تقابل نباشند که هستند، اما حداقل با هم متفاوت اند. باید توجه داشت تضاد و رویارویی الزاما منفی نیست، گاهی همین تضاد، باعث رقابت رشد و پویایی می شود.

4) «کافی شاپ» ها ابتدای دهه ی هشتاد به مرور در یاسوج ظاهر شدند. آن ها معمولاً به عنوان مکان و فضایِ سربسته ای برای هم نشینی های عاطفی و دوستانه مورد استفاده قرار می گیرند. هزینه ی نسبتا بالای نوشیدنی ها واغذیه های موجد در کافی شاپ، نشان می دهد مشتریان آن ها غالباً جزو گروه های اجتماعی و طبقات نسبتا بالا هستند.[5]کافی شاپ های یاسوج در زُهدان خود دو نوع فرهنگ را پذیرا هستند و آن را تولید و بازتولید می کنند. اول: فرهنگ زرد و تینیجری و نوجوانانه ای که بیشتر مسائل احساسی را در بر می گیرد. دیگری: تجمع نیروهای اجتماعی و بدنه مردمی جریان روشنفکری[6] در این مکان ها نیز مشهود است.  بنابراین بخشی از «کافی شاپ رو» ها غالبا دوست داران هویت روشنفکری اند. البته این به معنای عدم حضور جریان سنتی و یا به تعبیر دیگر جریان مذهبی در «کافی شاپ» نیست. در بویراحمد «کافی شاب» غالبا محلی برای تفنن قشرهای متوسط رو به بالای جامعه است[7] چه مذهبی و سنتی و چه شبه روشنفکر. به بیان دیگر آنچه «کافه رو» ها را از دیگر هویت ها متمایز می کند الزاما گرایش سیاسی یا عقیدتی آن ها نیست، «طبقه ی اجتماعی»[8] آنان است.

 5) در مقابل این هویت، «کافه دکه» ها در قالب اتاقک های آهنیِ نمود می یابند. این دکه ها به جای کوچه ها دنج و دور از هیاهوی شهر(موقعیت کافی شاپ ها)، در چهارراه ها و میادین اصلی شهر قرار دارند. چهارراه عالیوند، میدان عدل، فلکه کُهتور، سه راه بیمارستان و میدان جهاد، موقعیت های مهم ترین «کافه دکه» های شهر یاسوج هستند. همین امر نیز مشتریان انبوه «کافه دکه» ها را در طیف های مختلف اجتماعی از «پیاده» و «موتوری» تا «شاسی بلند» سوارها قرار می دهد. قیمت ارزان نوشیدنی های «کافه دکه» ها نیز به تنوع مشتریان آن ها افزوده است. برای حضور در «کافه دکه» نیازی به تکلف های مرسوم حضور در «کافی شاپ» نیست. چراکه اساساً دکه ها محلی برای پذیرایی ندارند. دکه ها به مشتریان خود به صورت سرپایی خدمات می دهند. همین نداشتن مکانی برای نشستن مشتریان باعث شده «کافه دکه» محل مناسبی برای دیدارهای عاشقانه و محفل های احساسی و عاطفی نباشد. اما سهل الوصول و کم هزینه بودن اش، مشتریان متنوع و متکثری را نصیب آن کرده است. همچنین «کافه دکه» ها به دلیل در منظر عموم بودن شان بیشتر محیطی عمومی و عیان دارند. آن ها در خیابان اند، نمایان و آشکار و هویدا، خیابان مکان بروز اقشار فرودست جامعه است.[9] «کافه دکه» ها نیز نمادی از همین پیشروی آرام مردم عادی است. در مقابل کافی شاب ها در جایی دنج، فرهنگی سانتیمانتال و احساسی و عاطفی را نشر می دهد. باید اضافه کنم «کافی شاب» ها در تسخیر زوج هاست اما «کافه دکه» ها دلخوش به سرویس دادن به مجموعه های پسرانه اند.

با توجه به توضیح فوق «کافی شاپ» ها پاتوقی برای بخشی از جامعه ی بویراحمد با دغدغه های عاطفی، احساسی است. در مقابل، «کافه دکه» ها، پاتوق نیروهای اجتماعی از همه ی اقشار جامعه است. گو اینکه جوانان سطوح پایین جامعه بیشتر به سمت دکه ها می روند. اگر «کافی شاپ» «اختلاف طبقاتی» را نشان می دهد در عوض «کافه دکه»، «طبقه زدا» است. شاید بی راه نباشد که این دو محفل را عرصه ی «منازعات فرهنگی» به معنای مشاجره ی میان «توده گرایان» و «نخبه باوران» بدانیم. توده ای که «دکه» را پاتوق می کند و نخبگانی که به سراغِ «کافی شاپ» می روند. این دو دسته پاتوق، در یک رقابت اجتماعی در صدد یارگیری اجتماعی اند. در کنار این دو پاتوق ذکر شده نباید از ظهور نسل جدیدی از کافه ها در یاسوج غافل ماند. کافه هایی که در آن سعی شده بین «کافه دکه»و «کافی شاپ» تجمیع صورت گیرد. «کافه مغازه» یا «کافه دکان» دیگر پاتوق فرهنگی- اغذیه ای است که خصوصیات، فرهنگ و هویتِ هر دو پاتوق را دارا ست. آیا «کافه دکان» قادر است نوعی وحدت هویتی بین این دو هویت، ایجاد کند؟ در هر صورت هویت های ذکر شده در صدد یارگیری اجتماعی و بازتولید فرهنگ خود هستند.

* این دومین یادداشت از سلسله یادداشت های «رویارویی هویت ها در یاسوج» است ، این مجموعه یادداشت ها با تمرکز بر زندگی روزمره مردم استان کهگیلویه و بویراحمد خاصه شهرستان بویراحمد به مساله و مشکله تفاوت، تضاد و متقابل هویت ها در شهرستان بویراحمد می پردازد. یادداشت اول با عنوان « یاسوج در تسخیر «هایپرها» به موضوع و مساله رشد فروشگاه های اغذیه ای مدرن از یک طرف و زایش فروشگاه های اغذیه های سنتی و محلی از طرف دیگر پرداخت.

[1] این تضاد الزاما رو به خصومت ندارد. گاهی همین تضاد باعث رقابت، رشد و تعالی است.

[2] پاتوق موقعیتی است که در آن عده ای از افراد به طور آزادانه جمع شده و بر خلاف کارهای روزانه شان که به عنوان وظیفه و شغل بدان مشغول بوده اند، به فعالیت هایی می پردازند که از روی علاقه ی آن ها بوده است. نقل از

آزاد ارمکی، تقی،(1384)، پاتوق و مدرنیته ایرانی، تهران، لوح فکر، ص 21.

[3] فکوهی، ناصر،(1385)، پاره های انسان شناسی، تهران، نشر نی، ص191.

[4] فاضلی، نعمت الله، (1393)، پشت دریاها شهری است؛ فرایندها، روش ها و کاربردهای مردم نگاری شهری، تهران، انتشارات تیسا، ص304.

[5] در بویراحمد معمولا نباید افراد را متاثر از طبقه ی اجتماعی تحلیل کرد، با وجود این به طور نسبی خاصه در سال های اخیر این امر پر زنگ شده است.

[6] در اینجا منظور از روشنفکری، قشری از جامعه است که دغدغه های هم سو با جریان روشنفکری دارد. و الزاما از همه ی مولفه های روشنفکری برخوردار نیست.

[7] آب و هوای بویراحمد باعث شده پاتوق های طبیعی یا پاتوق های کنار طبیعت مثل رودخانه، پارک ها، اهمیت بیشتری یابد.

[8] کاربرد مفهوم «طبقه» برای گروه های اجتماعی ایران خاصه بویراحمد به لحاظ علمی چندان دقیق نیست. استفاده از این مفهوم در اینجا از روی اضطرار و برای ایضاح بهتر است.

[9] برای مطالعه نقش فرودستان و حضور خیابانی آن ها رجوع کنید به:

بیات، آصف، (1378)، سیاست های خیابانی؛ جنبش تهی دستان در ایران، ترجمه سید اسد الله نبوی، تهران، نشر شیرا، ص280-281

 

این یادداشت در روزنامه صبح نو منتشر شده است. 

راز کنگره شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد

1) موجودیت ما در گرو بقای «هویت» ما است. تولید و باز تولید فرهنگ برای بقای «هویت» الزامی ست. در عصر کنونی و در این معرکه‌ی هویت‌ها، هویتی می‌تواند بقا پیدا کند که دغدغه‌ها و فرهنگ خود را با جامعه‌ی خویش به اشتراک بگذارند. آن‌ها را در فرهنگ مشترکی سهیم کند و نقش ایشان را نشان دهد. بنابراین تجلیل و تکریم فرهنگ اهمیت پیدا می‌کند. به بیان دیگر تکریم و تجلیل از فرهنگ صرفاً برای تقدیر از فرهنگ و عوامل فرهنگی نیست، بلکه در این موضوع جامعه و بقای اجتماعی و هویتی آن نیز اهمیت پیدا می‌کند.

2) از جمله فرهنگ‌های مهم در جامعه ایران، خاصه عصر انقلاب اسلامی، فرهنگ «ایثار» و «شهادت» است. این فرهنگ که ریشه در تعالیم کهن اسلامی دارد از گذشته تا کنون جاری است. فرهنگ ایثار و شهادت همچنین ریشه‌ی عمیقی در تاریخ ایران دارد. اساسا قوام ایران متکی به این فرهنگ بوده است. با وجود این اوج تبلور اجتماعی مفهوم مورد نظر در انقلاب اسلامی و در دوران جنگ است. اکنون نیز این فرهنگ در مفهوم مدافعان حرم جاری است.

3) در تاریخ ایران، دفاع مقدس رخدادی است که حجم عظیمی از فرهنگ ایثار و شهادت را تولید کرد. استان کهگیلویه و بویراحمد ما نیز در این رخداد سهم داشت. از قضا این سهم کم نبود. ما به نسبت جمعیت استان‌مان، در نخستین رده‌ها‌ی شرکت‌کنندگان در جنگ بودیم و بیشترین شهید را تقدیم انقلاب کردیم.

4) به یمن فراموشی فرهنگ ایثار و شهادت در برهه‌ای از تاریخ انقلاب (دوره ی سازندگی و اصلاحات)، در عمل بین مردم و فرهنگ یاد شده فاصله ایجاد شد، این فاصله داشت چنان زیاد می‌شد که خوفِ انقطاع فرهنگ و به تبع آن صدمه هویتی ایجاد می‌شد. در گفتمان توسعه محور، چه اقتصادی و چه سیاسی، جایی برای فرهنگ ایثار و شهادت نبود، بر همین اساس بود که این فرهنگ به حاشیه رفت. و اگر نبود یادواره‌های شهدا، امروز صحبت کردن از این فرهنگ سخت بود.

5) یادواره‌ها ما را به گذشته وصل می کنند و با بازتولید فرهنگ ایثار و شهادت، زمینه شیدایی اجتماعی آگاهانه را ایجاد می‌کند. البته فرهنگ تولید شده صرفا حاصل یادواره‌ها و کنگره‌های شهدا نیست. با وجود این، یادواره‌ها به طور خاص این مهم را عهده دارند. با اشتراک‌گذاری فرهنگی که از این طریق حاصل می‌شود، نیروهای جدید وارد هویت انقلابی می‌شوند. از همین رهگذر است که بخش عظیمی از نیروهای مدافع حرم، نسل سوم و چهارمی انقلاب‌اند. کسانی که از بعد زمانی اساساً انقلاب و فضای انقلابی را درک نکردند.

6) کنگره‌ی شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد، بی‌شک رخداد عظیمی در عرصه فرهنگ اجتماعی استان است. بهانه‌ی خوبی ایجاد شده است تا بار دیگر این فرهنگ با جامعه و نیروهای اجتماعی به اشتراک گذاشته شود. برای این مهم باید در نظر داشت که از خانواده‌های شهدا خاصه پدران و مادران ایشان تجلیل شود. ایثارگران، از فرماندهان گردان ها گرفته تا نیروهای رزمی باید بار دیگر در این رخداد حاضر شوند و با تجدید خاطره بر بازتولید این فرهنگ اثر بگذارند. بی‌شک خاطرات آنان بسیار ارزشمند خواهد بود.

7) استان ما ظرفیت‌های عظیمی در جنگ داشته که فرصت خوبی برای قلم‌زنی برای علاقه مندان به این حوزه است. حضور استان در عملیات‌های کربلای 4 و 5 ، خیبر و فاو از جمله‌ی آن‌ها است. همچنین رخداد تشکیل گردان اما حسن مجتبی(ع) به عنوان یکی از معدود اگر نگوییم یگانه گردان فامیلی و طایفه‌ای دوران دفاع مقدس که قادر است لایه‌های بومی جنگ را برای ما بازگو کند و رخداد پدخندق می‌تواند موردهای مناسبی برای تأمل‌های قلمی، سینمایی و خبری باشند. همچنین دیدن تلاش‌های نیروهای جوانی که در عرصه فرهنگی ایثار و شهادت تلاش می‌کنند، قلم می‌زنند، دوربین به دست می‌گیرند، شایسته است. چه نیکوست که بخشی از کنگره اختصاص داده شود به داوری آثار قلمی و صوتی و تصویری همین نیروهای جوان.

8) پرداختن به امر فرهنگی بدون توجه به تاریخ و گذشته، خاصه «گذشته ی هم راه» گمراه کننده است. صرف پرداختن به گذشته اگر چه می‌تواند مهم باشد اما از آن مهم‌تر توجه به گذشته برای بازتولید فرهنگ، جهت قوام حال و بنای آینده است. فرهنگ ایثار و شهارت نشان داده است که می‌تواند حیات و قوام اجتماعی را ایجاد و حفظ کند.