عمق بافت منطقی فعالیت های تشکل های دانش جویی
بسم الله الرحمن الرحیم
عمق بافت منطقی فعالیت های تشکل های دانش جویی
در این مقال به دنبال آنیم که توضیح دهیم فعالیت های تشکل های دانش جویی خاصه فعالیت های سیاسی و فرهنگی ایشان تا چه میزان از بار منطقی برخوردار است.در این جا منظور از بار منطقی ساختار و چهارجوب خاصی است که مثلا؛ علم سیاست برای یک فعالیت سیاسی دانشجویی ترسیم می کند. در این جا ما با دیدی متاثر از انقلاب اسلامی به این امر نظرمی کنیم.همچنین بدیهی است که در بخش های مختلف این مقال ،آن جا که حکمی صادر می شود. اشاره به عموم قضایا دارد وبه هیچ وجه منکر استثناء نیستیم.
1. بر اساس چهارچوب و شاکله ناقص و ابتر سیستم آموزش و پرورش کشور ما. عموم دانش آموزان توانا در بعد علمی و آموزشی، برای انتخاب رشته خود در مقطع متوسطه از میان رشته های نظری، علوم ریاضی و علوم تجربی را انتخاب می کنند.وهنگام قبول شدن در دانشگاه بسته به رشته ای که در آن پذیرفته شده اند مشغول به تحصیل می شوند. به مرور بخشی از این دانش جویان از آن روی که نسبتاً از هوش بالایی نسبت به دیگر دوستان خود برخورداراند، متوجه این نکته می شوند که دروس رشته ای که در آن مشغول به تحصیل اند توانایی پاسخ به همه مسائل آنها را ندارد. و اساسا این دروس مسائل آنان را بر نمی تابد. فلذا خود در جست وجوی پاسخ بر می آیند.از آن روی که اغلب این مسائل در پرسش های سیاسی و فرهنگی تبلور پیدا می کنند.دانش جو بهترین محیط برای دغدغه هایش را تشکّل یا تشکیلاتی می بیند که بدین منظور شکل گرفته باشد و اساسا آن تشکل به دنبال کار سیاسی و فرهنگی باشد.
به مرور دانش جو در قالب عضوی از تشکل در جست و جوی پاسخ برای سوالات خود است.اما این دانش جویان از یک موضوع کاملا حساس و مهم غافل اند. و آن میزان و عمق نظر آنها در مسائل سیاسی و فرهنگی است.بر اساس همین ساختار غلط عموم دانش آموزان رشته های علوم انسانی در مقطع متوسطه از توانایی محدودی برخوردارند.
آنها وقتی وارد دانشگاه می شوند،پیچیدگی رشته های علوم انسانی آن قدر آنها را درگیر و مشغول می کند که دیگر مسائل جای ظهور و بروز پیدا نمی کنند.
ساختار فکری دانش جویان رشته های فنی و مهندسی(در این جا منظور کلیه رشته ها به غیر از رشته هاس علوم انسانی است)متاثر از رشته تحصیلی آنان خشک و بدون انعطاف است.که این امرمتاثر فضای صفر و یکی این رشته ها است. به این معنی که عموم این افراد هرگز محیط سیّال و در حال تغییر سیاست و فرهنگ را درک نخواهند کرد.آنها قادر به تشخیص مسئله نیستند چه رسد که به آن پاسخ صحیح بدهند. نمی خواهم بگویم که آنها از بیخ با این امور بیگانه اند ولی آنها تصوّر درستی از این مباحث ندارند.دانش جویان فنی پیش از آنکه به مسائل فرهنگی و سیاسی ،عمیق و دقیق نگاه کنند،به این مسائل نگاهی احساسی دارند. و این امر به شدت متوجه اعضای دو تشکل دانشگاهی یعنی بسیج دانشجویی و انجمن اسلامی است. آری اینان پیش از آنکه حلال مشکلات و مسائل باشند خود مشکل اند.
در حال حاضر بیشتر تشکل های دانشجویی مملو از این دانشجویان است.
دانشجویانی که، از آن روی که خود قادر به درک صحیح مسئله و پرسش نیستند دامن گیر پرسش های دیگران می شوند وسعی می کنند حرف های آنها را تکرار کنند.و تو گویی این ها بلند گوی آنها هستند.و برای آنها اربده کشی می کنند و همین جاست که تشکل های دانشجویی پاتق افکار یک عده ی دیگر می شود. فاجعه وقتی است که بخشی از دانش جویان علوم انسانی نیز در حرکتی منفعلانه با این قافله بی ساربان همراه می شوند.تا سرانجام تشکّلی که خود می بایست جریان شناس و جریان ساز باشد حال به دنبال جریانی (سیاسی)رو به سوی نا کجا آباد دارد.
شاید شما از من بپرسید. پس چطور بخش عظیمی از صاحب نظران این عرصه ها(سیاست و فرهنگ)در ابتدا محصّل علوم دقیقه بوده اند؟
جواب من این است: خوب! این افراد که با اصطلاح صاحب نظران این عرصه اند، چه حرف تازه ای زده اند؟چه تئوری جدیدی داده اند؟ اصلا آیا همین افرادی که شما در ذهن دارید توانسته اند مسائل سیاسی و فرهنگی کشور و جهان را بدرستی تشخیص دهند و در جهت آن اندیشه ورزی کنند؟
اساساً بخش عظیمی از ناهنجاری های سیاسی و فرهنگی ما در عرصه مدیریت و برنامه ریزی این بخش ها(سیاسی و فرهنگی)ناشی از وجود چنین متخصصینی در این عرصه هاست.
2. اما در بخش دوم این نوشته نگاهی خاص به چرایی افول تشکل های به اصطلاح دانشجویی داریم.
_ یک بخش اساسی این افول بر می گردد به همین بخش اول این نوشته،یعنی تشکل های دانشجویی در ذات خود دچار تناقض اند.
_ در بخش اول گفتیم که دانش جویان مسئله مدار جهت یافتن پاسخ پرسش های شان در تشکل ها عضو می شوند. حال شرایطی را در نظر بگیرید که تشکلی خاص جهت عضو گیری به اعضای خود امتیاز بدهد، و این امتیازها نیز متنوع و متفاوت باشد در آن صورت چه می شود؟درست حدث زدید.افرادی وارد تشکل می شوند که نه تنها مسئله و دغدغه ای ندارند بلکه جهت کسب امتیازها وارد تشکل می شوند و این نقض غرض تشکل دانشجویی است. و در جهت زوال آن است.
_ محافظه کاری آفت تشکل دانشجویی: اگر بسیج دانشجویی در دو برهه خاص دو انشعاب عمده داشت علت اصلی آن چیزی جز این نبود که گروهی به دنبال محافظه کاری ،و تعدادی نیز در راستای آرمان های خود حاضر به انجام چنین کاری نبودند،و تشکل جامعه اسلامی را بوجود آوردند و در ادامه همین روند جنبش عدالت خواه دانشجویی نیز مسیر خود را ازبسیج دانشجویی جدا کرد تا در دام محافظه کاری نیفتد.تقسیم انجمن اسلامی دانشجویان به دو طیف علامه و شیراز به غیر از علت های صوری، ریشه در همین قضیه داشت.
_اما عاملی دیگر که تشکل های دانشجویی خاصه تشکل های انقلابی را دچار افول کرده است و به نظر بنده مهم ترین عامل نیز هست، مسئله غفلت است.
فعالیت در هر ساختاری الزامات خاص خودش را دارد.طبیعی است که تشکل های انقلابی نیز از این قاعده مستثنی نیستند.قاعده و ساختار تشکل های انقلابی متاثر از اصول و قواعد اسلامی، انقلابی است که در کلام بزرگان اسلام و انقلاب بروز پیدا می کند.اموری نظیر: تاکید بر اهمیت نماز اول وقت،حمایت از مستضعفین، داشتن روحیه نقادی وغیره تنها بخشی از این اصول است.حال تخطی کردن و بها ندادن به هر یک ازاین امور چه سرانجامی را به دنبال خواهد داشت؟ آری آن گاه که ندای اذان بلند شود و اعضای تشکل در جلسه تشکیلاتی تازه بحث شان گل کند،آن روز،روز مرگ تشکیلات انقلابی است.
باید در نظر داشت که این چند عامل همچون اعضای یک سیکل برهم تاثیر می گزارند.
و اساسا عدم درک صحیح از مسائل و اصول باعث کج راهی و کج روی خواهد شد. و آنگاه که امتیازهای گوناگون پا پیش می گزارند، تا فرد را جذب تشکل کنند، محافظه کاری اعضای تشکل در ادامه امری بدیهی است. ومحافظه کاری + غفلت یعنی ناکارآمدی،انحراف و اختلاف اعضاء. و در آخر مرگ تشکل.
آری تشکل های دانشجویی ما نه عمقی دارند نه بافتی ،نه ساختاری ونه منطقی.