«تمدن، پاد تمدن و تمدن جدید»
بسم الله
تأملات فرهنگی- سیاسی(3)
«تمدن، پاد تمدن و تمدن جدید»
تحلیل بر بیداری اسلامی
1)تاریخ به دوره های مختلفی تقسیم می شود. تمدن ادوارگوناگونی دارد. حوزه های تمدنی نیز متنوع اند. گاهی کانون تمدن بشری بین النهرین است، و گاهی یونان . یونانی که فلسفه ی یونانی به مثابه هسته ی این کانون، عامل پیش برنده آن می شود. تمدن اما چیزی نیست که دربندِ زمان و مکان بماند. لذا در ادامه ، اسلام به عنوان کانون تمدنی مورد توجه قرار می گیرد. هسته ی اصلی این تمدن اما توحید است.
تمدن جدید برآمده از غرب است. کانون آن اروپای غربی و هسته ی اصلی اش، مفهوم تکامل، اُومانیسم و عقل بشری است. آن چه از فهوای این کلام بر می آید، این است که، پیدایش مفهومی بنیادی در قالب یک هسته ی نظری می توانند تمدن ایجاد کند. این مفهوم بنیادی، می بایست نسبت انسان و جهان را مشخص کرده، مسیر ، طریق و مشی او را مشخص کند. بدیهی است که هسته ی مورد نظر، یک باره و دفعتاً ایجاد نمی شود. بلکه دارای سیری تکوینی است.
2 ) هر تمدنی دارای نقاط عطف مختلفی است. در تمدن اسلامی، بعثت، هجرت، غدیر و . . . نقاط عطف محسوب می شوند. در تمدنی غربی نیز، رنسانس متأخر، پروتستانتیسم، عصر دولت مطلقه، اکتشافات، انقلاب های اواخر قرن 18 میلادی به خصوص در در فرانسه و انگلیس،تئوری تکامل داروین، وده ها جریان دیگر، همه و همه ذیل نقاط عطف تمدن غربی تعریف می شوند. انقلاب کمونیستی در روسیه ، اگر چه عصیانی علیه سرمایه داری بود. ولی باز هم ذیل اومانیسم قرار می گرفت. و اصطلاحاً نقض غرض نبود. پس تمدن ها در درون خود، نقاط عطفی دارند، که در یک رابطه ی دیالکتیکی، تمدن را به سوی پویایی هر چه بیشتر هدایت می کنند .
3) دوره تاریخی و یا تمدن تاریخی وقتی رو به زوال می نهد و در ادامه دچار فروپاشی می شود، که با نقض و تضاد خود مواجه شود. البته اگر تمدن بتواند با گفتمان مقاومتیِ علیه خود ، مصالحه کند و یا آن را از بین ببرد، به بقای خود ادامه می دهد. ولی در صورتی که مجبور به ترک این دو راه باشد، زوال تمدن و پیروزی پاد تمدن امری اجتناب ناپذیر است. رنسانس اروپا از آن روی بر قرون وسطی و تمدن مسیحی آن فائق آمد، که کلیسا با پاد گفتمان خود، نه تنها مصالحه نکرد، بلکه در جریان سرکوب آن اگرچه در کوتاه مدت پیروز بود. ولی سرانجام شکست خود. این تغییر تمدنی به مرور صورت می پذیرد. در واقع پاد تمدن به عنوان رقیب تمدن مسلط، از یک جریان کوچک شروع و در ادامه همه گیر و عالم گیر می شود.
4) تمدن مسلط امروز، تمدن مدرن غربی است. مدرنیته می رفت تا یکه تاز تاریخ بشر باشد و پایانی باشد بر همه تمدن های تاریخ. در آواخر دهه ی 1970 میلادی اما، پاد تمدنِ مدرنیته به ثمر نشست. و انقلاب اسلامی مصداق بارز این جریان شد. جریانی که ، به مصالحه ی غربی تن نداد و نشان داد مغلوبش نیز نخواهد شد. انقلاب اسلامی هر روز فربه تر گشت تا جایی که داعیه دار تعریف جدیدی از تمدن شد. اسلام سیاسی که برآمده از توحید اسلامی عصر نبوت است به عنوان هسته ی اصلی این پاد تمدنِ مدرنیته حائز اهمیت است. شاخه های ایده ئولوژیک پاد تمدنِ فوق بسیار متنوع و گسترده است. نفی استکبار، آزادی، تحقق عدالت تنها بخشی از آن هاست. این جریان به هیچ وجه تحقیرشدن را برنمی تابد .
5) تحولات خاورمیانه بلکه درگیری های لندن و وال استریت نیز در همین راستا قابل تأمل است. فشار اقتصادی، ناهنجاری اجتماعی و افسارگسیختگی فرهنگی که سیاست هایِ دولت هایِ میزبانِ خشمِ مردم ، عامل اصلی آن بوده اند. مردم را به خیابان ها کشانده است. جست و جو برای عزت از دست رفته و باز تولید آن چون عاملی فراگیر می درخشد. عزتی که گاه به وسیله مبارک و قذافی له شده و گاه توسط اختاپوس های صهیونیستی به یغما رفت. آنچه از مشاهده ی ظواهر و بواطن امر ، بدست می آید. رویارویی مدرنیته با یک گفتمان مقاومتی بسیار جدی است. دست گیر شدگان لندن و وال استریت از هزار نفر هم بالاتر می رود. این بازداشت ها نه در مصر و لیبی ، بلکه در مهد لیبرال دموکراسی رخ می دهد. و این یعنی نقضِ غرض. با عنایت به مطالب فوق می توان گفت: روزهای خشمی که امسال شاهد آن بودیم، حکایت از جریانی دارد که از چندی پیش در حوزه ی خاور میانه شکل گرفت. این جریان که به بیداری اسلامی شهرت یافته است. صورت خود را با عصیان علیه شرایط موجود به منصه ی ظهور رسانده است. عصیان علیه حکام وابسته، عصیان علیه تحقیر، عصیان 99% از مردم علیه1% . بیداری مورد نظر به هیچ وجه نقطه ی عطفی در دل تمدن غربی نیست.چرا که این جنبش ها، در خواستگاه، پایگاه ها ی اجتماعی و شعارها درست عکس جریان تمدن غربی کنش می کنند، اگرچه بعضاً از ابزار مدرن نیز استفاده می کنند. این جریان ابتدای پاد تمدن نیست. چرا که پاد تمدن 30 سال پیش نمود یافت. آنچه ما در شرایط کنونی شاهدیم. دوره ی «پسا تکوین» تمدن جدید است.