دانشگاهی که جامعه نیست
بسم الله
1.دانشگاه چیست؟ university از universal می آید. در واقع ریشه دانشگاه جامعه است. دانشگاه یعنی جامعه ی کوچک، جامعه ای که برای جامعه ی بزرگ تر از خود برنامه ریزی می کند. مسائل مختلف جامعه در دانشگاه برسی شده و مورد تحقیق و پژوهش قرار می گیرد. اساساً دانشگاه آمده است تا برای جامعه نسخه بپیچد.
2. در دانشگاه علوم مختلفی وجود دارد. اما برنامه ریزی کلان جامعه بر عهده ی علوم انسانی است. در واقع این علوم انسانی است که، ساختار و چارچوب یک جامعه را ترسیم می کند، حتی برای پزشکی تعیین تکلیف می کند. این امر که، چه تعدادی از پزشکان در کجای جامعه مورد نیاز هستند ، مربوط به علوم انسانی است. و قس علی هذا
3. حال در جامعه ی ما وضع چگونه است؟ آیا دانشگاه در خدمت جامعه است؟ آیا علوم انسانی است که برای مدیریت کلان جامعه برنامه ریزی می کند؟ اساساً نقش دانشگاه در جامعه ی ما چیست؟ در این میان دانشگاه شیراز به عنوان "دانشگاه مادر" چه نقشی را ایفا می کند؟
4. به طور نسبی اهمیت علوم انسانی در مطالب فوق مشخص شد. ولی این امر تا چه حد تحقق پیدا کرده است؟ علوم انسانی دانشگاه شیراز تا چه حد قادر به ایفای نقش محوری خود در برنامه ریزی کلان کشور، استان فارس و شهر شیراز بوده است؟
بخش جامعه شناسی، حقوق، علوم سیاسی، روان شناسی، و مهم تر از همه این بخش ها ، بخش تاریخ تا چه حد این مهم را تحقق بخشیده اند؟ آیا اساساً مدیران این بخش ها ، اساتید و دانشجویان رشته های مورد نظر به این امر عنایت دارند؟ با کمی دقت در موضوع و عناوین دروس این رشته ها و همچنین عناوین پایان نامه های ارشد و دکتری این رشته ها خواهیم دید وضعیت از چه قرار است. "دانشگاه ما" می بایست به مثابه روح در کالبد جامعه ی خود جاری و ساری باشد. اما این امر تا الآن محقق نشده است.! به واقع چرا علوم انسانی در ایران دچار این بیماری شده است؟ و چرا در دانشگاه شیراز که به مثابه "دانشگاه مادر" وظیفه ی تهیه تغذیه ی بخش عظیمی از کشور ایران و خاورمیانه را دارد، این بیماری بسیار عمیق تر است؟ "این ستون" می خواهد به این سوالات و مسائل در حد توان جواب دهد.
5. "علوم انسانی دانشگاه شیراز" از یک بیماری خیلی عمیق تر رنج می برد، چیزی که کم و بیش همه ی دانشگاه های ما از آن رنج می برند: عدم مسئله، عدم درک درست مسئله و در نهایت عدم راه کار مناسب برای آن ها. مسئله چیست؟مسئله مجموعه عواملی است که دست به دست هم می دهند تا منجر به یک نارسایی شوند. مسئله از ابعاد مختلف و جنبه های متفاوتی برخوردار است که می بایست با دیدی همه جانبه و چند بعدی به آن نظر شود. لذا برای فهم یک مسئله ی اجتماعی به ریشه های تاریخی آن نظر می کنیم. یا در تحلیل مسائل اجتماعی به مطالعات میان رشته ای مثل روانشناسی اجتماعی متوسل می شویم. بنابراین مهم ترین قضیه در دانشگاه رسیدن به مسئله است. تا مسئله به طور دقیق درک نشود. نمی توان برای آن راه حل ارائه کرد. رسیدن به مسئله، کشف آن ، درک دقیق مسئله و ارائه راه حل برای آن وظیفه ی علوم انسانی است و این امر جز با تمرکز دقیق بر روی مسئله حاصل نمی شود. شتاب زدگی و تعجیل بی جا مانع از درک صحیح مسئله می شود .
6. توجه به مسائل بومی نیز ، عنصر مهمی در علوم انسانی است. در عین حال از توجه به مسائل جهانی نیر نباید غافل بود. به واقع مسائل را باید بومی جهانی دید. ولی تمرکز بر مسائل بومی از وظایف اساسی علوم انسانی است. تا مسائل بومی حل نشود، ارائه راه حل برای امور جهانی و منطقه ای سخنی بیهوده است. منطقی است که علوم انسانی در دانشگاه شیراز فعالیت خود را معطوف به جنوب کشور و استان فارس کند. و البته در جهت مطالعات مردم شناسی و عشایر این دانشگاه می تواند بسیار قوی عمل کند.
- فهم نکته ی (1) را مدیون دکتر ابراهیم فیاض هستم